Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تابناک»
2024-05-03@08:53:21 GMT

موج رادیویی ناشناخته اخترشناسان را سردرگم کرد

تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۳۰۳۷۴۴۳۲

موج رادیویی ناشناخته اخترشناسان را سردرگم کرد

به گزارش «تابناک» به نقل از یورونیوز، یک سال پیش تلسکوپ پارکز در استرالیا، موج رادیویی ناشناخته ای را دریافت کرد و آنچه این موج رادیویی را منحصر به فرد کرده این است که در تمام طول فعالیت تلسکوپ‌های رادیویی، اولین موج در نوع خود است که (عوامل ناشناس) به سمت فضا نشانه رفته‌اند.

اخترشناسان با تجزیه و تحلیل آن هنوز نتوانسته‌اند عاملی زمینی (همچون تجهیزات مخابراتی یا ماهواره‌های عبوری) برای آن بیابند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بر این اساس، زمین ما بی وقفه و در مقیاسی میلیاردی در معرض هجوم امواج رادیویی مختلف است که گاه نتیجه انفجارها و کنش و واکنش های کهکشانی و گاه، حاصل فعالیت فضاپیماهای خود بشر در فضا بوده است. سال ۱۹۹۷ یک پیام رادیویی ناشناس توسط مراکز آمریکایی دریافت، اما بعدها معلوم شد این موج ساطع شده از فضاپیمای سوهو بود که در ماموریتی مشترک میان ناسا و آژانس فضایی اروپا، خورشید را رصد می‌کند؛ بنابراین نمی توان به سرعت درباره منشاء این امواج قضاوت کرد اما این مورد آخر ظاهرا پیچیده تر و منحصر به فرد است.

برای دانشمندان، امواج رادیویی مختلف چیز عجیبی نیست. تلسکوپ‌های رادیویی رصدخانه گرین‌بانک در ایالت ویرجینیای غربی آمریکا یا تلسکوپ پارکز در استرالیا، سالانه میلیون‌ها ستاره نزدیک به زمین را شنود می‌کنند تا نشانی از امواج صوتی بیگانه یا سرگردان بیابند، اما تاکنون با وجود گذشت حدود یک سال از دریافت امواج غریب، نتوانسته‌اند درباره این مورد، علت و منشائی انسانی یا طبیعی پیدا کنند.

پروژه صد میلیون دلاری رصد امواج رادیویی برای یافتن نشانه هایی از حیات فرازمینی را یوری میلنر سرمایه‌گذار بزرگ علم و فناوری در سال ۲۰۱۵ در دره سیلیکون (سیلیکون ولی) کالیفرنیا راه‌اندازی کرد.

مبنای این اقدام، سوال کلیدی «استفان هاوکینگ»، اخترفیزیکدان انگلیسی است که در اهمیت یافته‌های این پروژه گفته بود: «برای انسان مهم خواهد بود که بداند آیا در این جهان تاریک، تنهاست یا نه؟»

موج رادیویی عجیب از سمت ستاره پروکسیما قنطورس در فاصله ۴ سال نوری از زمین می آید؛ نزدیکترین ستاره به خورشید؛ غول داغ عظیم گازی که گفته می شود کمربندی قابل سکونت، یعنی منطقه ای در ظاهر، با امکان ایجاد حیات در سیاره‌ای مشابه زمین به نام پروکسیما ب که البته وجود آب در آن، هنوز ثابت نشده است و پیشتر، دانشمندان در سال ۲۰۱۷ با مدل‌سازی رایانه‌ای نشان داده بودند که اگر این سیاره، جوی مانند اتمسفر زمین داشته باشد، تشعشعات شدید و شعله‌های مهیب گرمای ستاره اصلی (پروکسیما قنطورس) در مدت کوتاهی می‌تواند آن را از بین ببرد.

لوئیس دارتنل متخصص نجوم و استاد ارتباطات علمی در دانشگاه وست مینستر می‌گوید: «اگر حیاتی فرازمینی در آن ناحیه وجود داشته باشد پس نزدیک به قطع، می‌توان گفت این حیات باید در مقیاس وسیع‌تری در سراسر کهکشان نیز گسترش یافته باشد. شانس اینکه در سراسر کهکشان و با وجود ۴۰۰ میلیارد ستاره، تنها دو تمدن و آن دو نیز دقیقا کنار هم وجود داشته باشند، چیزی فراتر از مرزهای عقل و منطق است.»

منبع: تابناک

کلیدواژه: هفته پژوهش قانون انتخابات ریاست جمهوری اولسان هیوندای فینال لیگ قهرمانان آسیا 2020 موج رادیویی اخترشناسان رصد امواج رادیویی هفته پژوهش قانون انتخابات ریاست جمهوری اولسان هیوندای فینال لیگ قهرمانان آسیا 2020 موج رادیویی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tabnak.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تابناک» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۷۴۴۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند

  عصمتی در نخستین شب از برنامه، مثنوی زیبایی را درباره پدرش خواند که کارگر معدن بوده است. این شعر به‌سرعت در فضای مجازی چرخید و مورد توجه قرار گرفت. گفته می‌شود این شعر بیش از دو میلیون بار دیده و به اشتراک گذاشته شده است. از عصمتی که به واسطه این استقبال از شعرش، به‌عنوان شاعر برگزیده مردمی‌ برنامه «سرزمین شعر» انتخاب شد، دو کتاب «بی‌چشمداشت» در انتشارات شهرستان ادب و «بریل‌های ناگزیر» در نشر ناهونته منتشر شده است. با این شاعر نابینا و موفق گفت‌و‌گو کرده‌ایم و او درباره زندگی خود و سختی‌هایش گفته است. 

در ابتدای گفت‌وگو از خودتان و زندگی‌تان بگویید و این‌که چگونه درگیر بیماری و سپس نابینا شدید؟
من متولد روستای شوریده سرخس هستم که کار اغلب مردم آن کشاورزی و دامداری است. در نزدیکی روستای ما، روستای دیگری است به نام معدن‌ آق‌دربند که در آن یک معدن زغال‌سنگ وجود دارد. پدر من در این معدن استخدام شد و ما به این روستا مهاجرت کردیم و من بزرگ‌شده این روستا هستم. تا بهمن ۱۳۶۵ و در زمانی که کلاس پنجم دبستان بودم، به بیماری مننژیت مبتلا شدم و کارم به بیمارستان کشید. در اثر این بیماری به افت بینایی دچار شدم و ظرف پنج، شش ماه، بینایی من از ۱۰۰ به صفر رسید و همین مسأله باعث شد که خانه‌نشین شوم و در این مدت پیگیر روند درمان هم بودیم اما افاقه‌ای نکرد و دکترها مرا جواب کردند. بعد از این‌که بحث ادامه تحصیل در مدارس نابینایان پیش آمد، خودم در ابتدا مقاومت می‌کردم، چون حاضر به پذیرش این جریان نبودم و نمی‌توانستم بپذیرم که دیگر نمی‌توانم ببینم. من آن زمان رادیو زیاد گوش می‌کردم و یک بار که با یک نابینای موفق در رادیو مصاحبه می‌کردند، انگیزه ادامه تحصیل در من به وجود آمد. در حقیقت یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند. آقای دکتر گلزاری در برنامه جنگ جوان هر هفته یک شخصیت موفق را به برنامه می‌آورد. یک روز با آقای دکتر مسعود گلچین که دانشجوی نابینای دکترای جامعه‌شناسی بود، مصاحبه کرد. وقتی این مصاحبه را می‌شنیدم، مادرم هم در کنارم نشسته بود و چای می‌خوردیم، مادرم به من گفت تو هم می‌توانی مانند این فرد موفق باشی و آنجا بود که این قضیه را پذیرفتم و تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم؛ البته مدرسه نابینایان مشهد امکانات شبانه‌روزی نداشت و برای ما که از شهرستان آمده بودیم، امکان درس خواندن در این مدرسه نبود برای همین به مدرسه شهید محبی تهران رفتم و تا سال دوم دبیرستان در آنجا بودم و سوم و چهارم دبیرستان را در مشهد خواندم و بعد در دانشگاه بیرجند قبول شدم و تا مقطع کارشناسی ارشد ادبیات درسم را پیش بردم. جالب این است که ۱۴ سال بعد در یک همایش ویژه دانشجویان و دانش‌آموختگان نابینایان موفق در شیراز همین آقای دکتر گلچین را ملاقات کردم و وقتی این جریان را برایش تعریف کردم، خیلی برایش جالب بود. 

با شرایطی که داشتید احتمالا درس خواندن برای‌تان خیلی هم سخت بوده است؟
شروع کار در مدارس نابینایان برای من خیلی سخت بود چرا که من خط بریل بلد نبودم و همزمان باید این خط را یاد می‌گرفتم و درس را هم گوش می‌کردم. وقتی هم که خط را یاد گرفتم، دستم کند بود و به سرعت بچه‌هایی که تا کلاس پنجم بریل خوانده بودند، نمی‌رسیدم ولی کم‌کم با ممارست زیاد این قضیه برایم عادی شد. در دانشگاه هم در سال اول کار برای نابینایان خیلی سخت می‌شود چرا که منابع درسی به خط بریل نیست و باید جزوات را از بچه‌ها بگیریم و بدهیم به گویندگانی که جزوات را بخوانند. یادم هست سه ضبط صوت به خوابگاه دانشجویان برده و در اتاق‌ها توزیع کرده بودم و دوستان همان طور که یادداشت‌برداری می‌کردند، می‌خواندند یا جزواتی که در دانشگاه‌های دیگر صوتی شده بود، تهیه می‌کردیم. به این صورت خوراک مطالعاتی خود را تهیه می‌کردیم.

خود من چند گزارش درباره کتابخانه‌های نابینایان تهیه کرده‌ام و در آنها همیشه نابینایان از کمبود منابع ادبی یا متون دانشگاهی و درسی گلایه داشته‌اند؛ برای حل این مشکل چه کاری می‌شود کرد؟
شاید یکی از ساده‌ترین کارها این است که منابعی مشخص شود. استادان معمولا منابع مختلفی را معرفی می‌کنند و دانشجویان مجبورند آن منبع استاد را تهیه کنند که امکان دارد، به نسخه صوتی یا بریل تبدیل نشده باشد. اگر چند منبع مشخص از طرف وزارت علوم برای درس‌های مختلف مثلا  گلستان، حافظ و...مشخص شود، راحت‌تر می‌شود این منابع را ضبط کرد‌ یا دانشجویانی که این درس‌ها را ضبط و به نسخه صوتی تبدیل کرده‌اند، راحت‌تر می‌توانند آن منابع را با هم تبادل کنند. البته امروزه با پیشرفت فناوری و پیام‌رسان‌های موجود، سایت‌های زیادی هستند که کتاب‌های درسی و غیردرسی زیادی به صورت صوتی در آنها وجود دارد اما باز هم نیاز به صوتی شدن منابع بیشتر و در اختیار قرار گرفتن آنها ا‌حساس می‌شود.

در مشهد کتابخانه ویژه معلولان وجود دارد؟
در مشهد کتابخانه مرکزی مشهد که به تازگی هم افتتاح شده است، بخش ویژه خط بریل و هم کتاب صوتی و همچنین کتابخانه دکتر شریعتی دانشگاه فردوسی و آزاد، بخش کتابخانه گویا هم با چند هزار عنوان کتاب داریم در این زمینه شکر خدا. در سال‌های اخیر دسترسی به کتاب‌های صوتی راحت‌تر و بیشتر شده است.

از این بگویید که شعر و شاعری چگونه برای شما آغاز شد؟
همان سال‌هایی که تهران بودم حوالی سال دوم با راهنمایی معلمان نابینا و به‌خصوص یکی از آنها که شاعر بود، به شعر علاقه‌مند شدم. شاید یکی از دلایلش، آن همه دوری از خانواده و دلتنگی بود. از اول مهر تا پایان اسفند به ما اجازه مرخصی نمی‌دادند و این غربت، دوری از خانواده باعث شد برای خودم چیزهایی بنویسم. ضمن این‌که اندوه نابینایی برای من بیشتر بود، چون نابینایی برای من پیش آمده بود و نسبت به بقیه بچه‌ها که عمدتا نابینای مادر‌زاد بودند، پذیرفتن آن برایم سخت‌تر بود. همه این مسائل دست‌به‌دست هم داد که بنویسم؛ ضمن این‌که رادیو هم زیاد می‌شنیدم و اطلاعاتم زیاد بود. همان زمان انشای من نسبت به بقیه بچه‌ها خیلی بهتر بود و مورد تشویق معلمان ادبیات قرار می‌گرفتم، همین اطلاعات عمومی ‌به من کمک کرد و شاید از همان اولین شعری که درباره رنگ‌ها نوشتم، رنگ‌ها برای خودم و برای دیگر دوستان نابینایم ترجمه کردم. البته شعر ساده‌ای بود:
آسمانی رنگ زیبای رجاست
قرمز احساس گل عاطفه‌هاست
شعری بود که می‌خواستم تسکینی برای خودم باشد و ندیدن را این‌گونه جبران و خودم را قانع کنم. وقتی سوم راهنمایی بودم در منطقه ۵ تهران شعرم رتبه آورد و به مرحله استانی راه پیدا کرد و این باعث شد مصمم شوم تا شعر را جدی ادامه دهم. همان مدرسه بخشی به اسم هنرکده داشت که خانم نیک‌پور مسئول آن بود. او خانم معلم شاعری بود که بچه‌های  دارای استعداد ادبی و هنری را شناسایی می‌کرد و برای‌شان کلاس‌ می‌گذاشت. روزنامه اطلاعات در آن زمان صفحه‌ای به نام معلولان داشت که این خانم معلم آثار بچه‌ها را تصحیح و در روزنامه منتشر می‌کرد. اینها باعث شد انگیزه‌های جدی‌تری در من ایجاد شود و وقتی هم به مشهد آمدم، حضور در انجمن‌های ادبی و آشنایی با استاد کاظمی‌ باعث شد کار را جدی‌تر بگیرم.

آیا امروز بین نابینایان، توجه به شعر و شاعری به صورت جدی دنبال می‌شود؟ 
اتفاقا سال گذشته اولین همایش نگاه سپید ویژه شاعران نابینا و کم‌بینا در یزد برگزار شد که شاعران حضور پررنگی در این همایش داشتند و سطح آثارشان هم خیلی خوب بود، به‌ویژه حضور شاعران خانم خیلی پررنگ بود به گونه‌ای که شش نفر از هشت نفر برگزیده، شاعران خانم بودند. معلوم بود با شعر به‌خوبی آشنا هستند و نسبت به گذشته که شاعران نابینا سعی می‌کردند فقط برای خودشان یا به قول معروف برای دل خودشان بنویسند و شعرشان را جایی بازتاب نمی‌دادند؛ الان از آن فضا چند گام جلوتر آمده‌اند و در جشنواره‌هایی اینچنین شرکت می‌کنند و می‌شود انتظار داشت سال‌های بعد شعرهای خیلی خوبی از آنها شنید.

سرزمین شعر و حضورتان در این برنامه بگویید.
سرگروه‌ها در انتخاب افراد تعیین‌کننده بودند و لطف آقای دکتر اکرامی ‌شامل حال من شد و ایشان مرا دعوت کردند و من هم با افتخار پذیرفتم و اولین شعری که در آنجا خوانده شد، شعر «پدرم را خدا بیامرزد» من بود که تجربه شخصی من و شعری درباره پدرم بود که معدن و زغال و دیگر واژه‌هایی را که عمری با آنها زیسته بودم بیان می‌کرد و خدا را شکر با استقبال هم رو‌به‌رو شد.

قبلا فکر می‌کردید مورد پسند مردم واقع شود؟
جاهایی که این شعر را خوانده بودم بازتاب‌های خیلی خوبی دریافت کرده بودم اما نه در این حد، انتظار این‌که این شعر این‌قدر فراگیر شود و بازتاب پیدا کند را نداشتم.شعر دیگری که در این برنامه خواندم، شعر «خودم را می‌بینم با من از راه نگویید» درباره مشکلات معلولان در جامعه بود که این شعر در جامعه معلولان بازخورد خیلی زیادی داشته است و خودم دیده‌ام در مراسم مختلف و معمولا در روز جهانی عصای سپید این شعر را به‌صورت سرود یا دکلمه اجرا کرده‌اند و به قول یکی از دوستان این شعر، شعر ملی نابینایان شده است. یکی از دوستان به من می‌گفت در تاجیکستان بین نابینایان آنجا هم این شعر بازتاب پیدا کرده است.

استفاده از فرصت حضور در رسانه برای طرح مشکلات معلولان 
دوستانی که در این برنامه حضور داشتند، ۶۳ نفر شاعر بودند که شعر‌های عاشقانه و اجتماعی خوبی داشتند و اگر من هم مانند آنها شعر می‌خواندم، کار خاصی نکرده و حرف متفاوتی بیان نکرده بودم در حالی‌که دوست داشتم حرفی از جنس خودم بیان کنم که هم شعر باشد و هم بازتاب‌دهنده جامعه‌ای که به آن تعلق دارم، مثلا شعر سومی که در برنامه خواندم، شعری برای «لویی بریل» بود که واقعا همیشه فکر می‌کنم باید ادای دینی به چنین شخصی که جهان نابینایان را روشن کرده است، بکنم. به آقای دکتر اکرامی ‌گفتم حتی اگر حذف هم بشوم دوست دارم این شعر خوانده شود به این دلیل که می‌خواهم به شخصیتی که سرنوشت نابینایان جهان را عوض کرد، ادای دین کنم. یا شعر قبل از آن که کلا فضای مربوط به معلولان و نابینایان داشت، می‌دانستم اگر این شعر را نخوانم، دوستان معلوم و نابینای من این انتقاد را خواهند داشت که اگر دیگران شعر عاشقانه و اجتماع بخوانند و شما هم همان کار را بکنی، کار خاصی نکرده‌ای در صورتی‌که می‌توانستی در کنار حضورت مسائل ما را هم مطرح ‌کنی و من هم همین کار را کردم. شاید اگر به مرحله بعد می‌رسیدم رباعی‌هایی برای رودکی شاعر نابینا و پدر شعر فارسی می‌خواندم.

چند رباعی از موسی عصمتی
 
گل داده جهان فارسی بعد از تو

برای پرچمدار و پدر شعر فارسی (رودکی جان)
سرگشته و گنگ و مات برگشت امیر
بی‌آن‌همه سور و سات برگشت امیر
آن روز که دلتنگ بخارا بودیم 
با شعر تو از هرات برگشت امیر 
 
آن روز شکوه لحظه‌ها را دیدیم 
ما رنگ خدایی صدا را دیدیم 
از پنجره بسته‌ چشمت در شب
ما معجزه‌ سبز خدا را دیدیم 
 
چون ماه، به سمت آسمان برگشتیم 
چون سرو، به باغ و بوستان برگشتیم 
با نغمه‌ رود بی‌کرانت ای مرد
ما تا لب جوی مولیان برگشتیم 
 
تو آینه را دوباره جاری کردی
با نغمه‌ رود بی‌قراری کردی 
تو سرو بلند فارسی را هر روز 
با شعر و ترانه آبیاری کردی 
 
این سرو بلند و شاد مدیون تو است
این شعر پر از نماد مدیون تو است
هرچند پی‌افکند بنایی چون کوه 
فردوسی پاک‌زاد مدیون تو است
 
در کوه هنوز هم صدایت باقی‌ست 
پژواک تمام لحظه‌هایت باقی‌ست 
در سنگ‌ترین نشانه‌های تاریخ 
دیدیم هنوز رد پایت باقی‌ست 
 
 گل داده جهان فارسی بعد از تو
روشن شده جان فارسی بعد از تو 
هر روز پر از گزاره‌های عشق است 
دستور زبان فارسی بعد از تو
 
با تو غزل و سرود جاری شده است
بغضی که شکسته بود جاری شده است 
آموی زلال فارسی در این دشت 
از جانب پنجرود جاری شده است 
 
حالا غزل و ترانه‌ها رویایی‌ست 
موسیقی رودخانه‌ها رویایی‌ست 
از دشت سرخس تا خجند و پروان 
چون شعر تو، عاشقانه‌ها رویایی‌ست 
 
خوش‌باش که خار سیم‌ها گل شده است 
این مرز، بدل به جاده و پل شده است 
نام همه‌ برادران جانی
تهران و دوشنبه‌جان و کابل شده‌ است 

دیگر خبرها

  • بارش‌های بهاری میهمان استان قزوین 
  • راهیابی دو اثر از رادیو کیش به مرحله نهایی سومین جشنواره ملی پژواک
  • هشدار سازمان هواشناسی نسبت به افزایش سرعت وزش باد و ارتفاع امواج دریای خلیج فارس
  • یک برنامه رادیویی مرا به زندگی برگرداند
  • نبوغ ستاره‌ اسپانیایی در خدمت مرد یونانی!
  • ستاره پی‌اس‌جی با گل دورتموند مصدوم شد! (عکس)
  • همه دعوتند؛ مراسم «ستاره‌های دختران کُرد زمین» در سنندج
  • خودروهای عضلانی جذابی که ناشناخته ماندند، از فورد فالکون کبرا تا کرایسلر والیانت (+عکس)
  • کلاف سردرگم تعیین دستمزد کارگری (پادکست)
  • روستای فهرج یزد در مسیر جهانی شدن + فیلم بنای ناشناخته پیش از اسلام